سیاست خارجی قطر با بهرهگیری از ابزارهایی چون رسانههای بینالمللی، دیپلماسی فعال، روابط با گروههای شبهنظامی، سرمایهگذاریهای جهانی و سیاست پوشش ریسک استراتژیک، الگویی منحصربهفرد در میان کشورهای کوچک ارائه داده است. این الگو، از یکسو منجر به افزایش نفوذ قطر در سطح منطقهای و بینالمللی شده و از سوی دیگر، پیامدهایی متناقض برای منافع ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه به همراه داشته است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که الگوهای سیاست خارجی قطر چگونه بر منافع استراتژیک ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه تأثیر گذاشتهاند؟ فرضیه تحقیق آن است که سیاست خارجی نامتقارن و متوازنگرایانه قطر (از جمله روابط همزمان با ایالات متحده، سازمانهای شبهنظامی، و رقبا)، با ایجاد فرصتها و تهدیدهای همزمان، منافع ژئوپلیتیکی آمریکا را در منطقه هم تقویت و هم تضعیف کرده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اگرچه قطر با میزبانی بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه و سرمایهگذاریهای کلان در صنایع آمریکایی به عنوان یک متحد عمل میکند، اما همزمان با حمایت از گروههایی چون حماس و طالبان، سیاستهای آن گاه در تضاد با اولویتهای ضدتروریستی و امنیتی ایالات متحده قرار میگیرد. در نتیجه، روابط واشنگتن–دوحه دارای پیچیدگی و ابهام راهبردی است که مدیریت آن نیازمند بازبینی در رویکردهای دیپلماتیک آمریکا در منطقه است.