مطالعه آثار و پیامد انقلابات اجتماعی یکی ازحوزه های مناقشه برانگیز جامعه شناسـی انقـلاب محسوب می شود. وقوع غیر منتظره انقلاب اسلامی نه تنها نظریه پردازان و جامعه شناسان را با شوک مهمی روبرو کرده بلکه با تقویت جبهه های پژوهشی صحت ، اعتبار و قابلیت های تبیین و پیش بینی تئوری های پیشین را در معرض آزمون بزرگ قرارداده است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به طرح این سؤال پرداخت که وقوع انقـلاب اسـلامی چه تاثیری بـر نظریه های انقلاب داشته است؟در پاسخ این فرضیه مطرح شد که وقـوع انقـلاب اسـلامی ایـران نه تنها موجـب کـشف ناسازگاری های علمی و صحت اعتبار آنها در تئوری های انقلاب شده ، بلکه دگرگـونی قابـل توجهی در آنها ایجاد کرده و عوامل مذهبی و فرهنگی این اثرگـذاری را تقویـت کـرده است. یافته نشان می دهد اولاً ناتوانی تئوری های سه نسل اول در تبیین و چرایی وقوع انقلاب اسلامی نقش زیادی در شکل گیری نسل چهارم تئوری ها توسط گلدستون شده است. ثانیاً انقلاب اسلامی تاثیر زیادی در تعدیل و اصلاح اندیشه های اسکاچپل و انتقاد بر اندیشه مدرنیستی و طرح انقلاب پست مدرن از سوی فوکو شده است. انقلاب اسلامی نه تنها نظریه های سنتی انقلاب که معطوف به تبیین علل و عوامـل و فرا یند تکامل انقلابها بودند را تحت تأثیر قرار داده، بلکه باعث شکل گیری نظریه هایی که قابلیت تعمیمی بیشتری نسبت به تئوریهای قبلی داشته منجرشده و در نهایت توجه به مولفه های فرهنگی و تاثیر رهبری در بسیج توده ای در تبیین انقلابات شده است.