چکیده زمانی که نقدهای جدی علیه "رویکرد تبیینی" اوج گرفت "رویکرد تفسییری" که خط متدولوژیک موازی با مکتب پوزیتیویسم در علوم انسانی بود از سایه بیرون آمد و به مثابهی مکتبی نو در متدولوژیِ علوم انسانی از موقعیتی برجسته برخوردار شد. به جهت ماهیت و کارکرد می توان از سه گونه رویکرد تفسیری سخن گفت که عبارتند از؛ رویکردهای متنی، زمینهای و زبانی. با نگاهی به گونههایِ تفسیری مذکور میتوان دریافت "رویکرد تفسیری" با تحول تدریجی، حرکتی رو به پیش داشته است. به عبارتی از "رویکرد متنی" تا "رویکرد زبانی" مسیری در راستای رفع نقاط ضعف و مدنظر قرار دادن عناصر اساسی فهم طی شده است. لذا پژوهش حاضر "رویکرد تفسیری" را به مثابهی یک متدولوژی تکاملی و در حال توسعه در راستای فهم موضوع پژوهش )اثر( میفهمد. نظر به نکات فوق و با عنایت به اینکه پژوهش حاضر عاملیت رویکردهای متدولوژیک در تحول علوم انسانی را مفروض میانگارد این ایده مورد تاکید قرار میگیرد که با کاربست "رهیافت زبانی" به عنوان یکی از شاخههای رویکرد تفسیری در مطالعه سوژههای انسانی میتوان شاهد تحولات چشمگیر در علوم انسانی بود.